برنامه هسته ای ایران: نامه ای به یک دوست
بابام جان:
سلا م مدتی است برایت چیزی ننوشتم. نه از این بابت که چیزی نبود و یا من آن قدر گرفتار بودم که فرصت نبوده باشد. نه. آن قدر مطلب و حادثه و رویداد هست که نمی دانم از کجا حرف بزنم. در خصوص خودم هم، مثل خیلی های دیگر، گرفتار نیستم، بلکه مشغولم و این دو تا با هم فرق می کنند. نمی دانم هیچ وقت پیش آمده است که آن قدر ودکا یا ویسکی خورده باشی که نتوانی درست راه بروی و چشمهایت همه چیز را بیش از دو تا ببنید ووقتی که می خواهی چیزی را از روی طاقچه برداری کنترل دستهایت را نداشته باشی و نتوانی بر داری. حالا شده وضع من، به هر طرف که نگاه می کنم می بینم هزار و یک واقعه دارد می گذرد که من علت هیچ کدامش را نمی فهمم و همین عصبانی ام می کند و بعد، به این سایت های فارسی زبان سر می زنم می بینم ای داد! ای بیداد! دیگران هم نمی فهمند ولی بر خلاف من، ککشان هم نمی گزد. چنان قلم می زنند که نه فقط از روز ازل همه چیز را می دانسته اند بلکه حتی می داندد که درآینده چه قرار است بشود. حالا بماند که آن چه که الان در باره سه ماه دیگر می گویند، شش ماه پیش روشن بود که نادرست است!
نخند دیگه بابام جان و تشر نزن که باز داری دور ور می داری!
و اما، بابام جان:
راجع به دو نکته باید برایت بنویسم. یکی راجع به برنامه هسته ای ایران و دیگری هم راجع به این کاریکاتورها و عکس العملی که بر انگیخته، نه فقط در ایران که به اصطلاح در « جهان اسلام»- این جهان اسلام را فعلا داشته باش تا بعد به آن برسم.
درخصوص برنامه هسته ای ایران، باور می کنی دیده ام که بعضی از دست به قلم های خارج نشین مدعی اند که رژیم از سر اضطرار و ناچاری و برای حفظ خود دست به این کار زده است! حفظ خود از چی؟ اگر امریکا و یا اسرائیل دست به کار بشوند که همه موجودیت این رژیم به خطر خواهد افتاد! باور می کنی برای این که منظور این نویسندگان را بفهمم نوشته شان را چندین بار خوانده ام و نفهمیدم و هنوز نمی فهمم. من نمی دانم که این حضرات « شکنندگی» رژیم را از کجا آورده اند! مبادا منظورمرا بد بفهمی من هم مثل خودت می خواهم سر به تن این رژیم نباشد و ما هم مثل خیلی های دیگر نظامی داشته باشم که حق و حقوق اولیه ما را به رسمیت بشناسد ولی این خواسته و آرزوی من و تو چه ربطی به واقعیت زندگی در ایران دارد؟ ( اگر می خواهی ببینی کجای کاریم نگاهی به این جریانات سیاسی خارج از کشور بینداز تا متوجه عرایض من بشوی. 28 سال گذشته است این جماعت هنوز از « سوار شدن بر موج انقلاب حرف می زنند، هنوز همه چیز را با فریب این یا آن ماست مالی می کنند! و کار ندارند که اصل ماجرا این نیست که چرا خمینی فریب داد، بلکه اصل این است که چرا، برچه زمینه سیاسی و تاریخی و فرهنگی چپ و راست و چرا میلیونها آدم فریب خوردند! بگذرم که این رشته سر دراز دارد) وضعیت اقتصادی ایران بد است، قبول. ولی در کجای دنیا و در کدام دوره در جامعه ای مثل ایران که نه انتخابات معنی داری داردو نه هیچ نهاد مدرن دیگری، فقط بدی وضع اقتصادی به تغییرحاکمیت منجر شده است که ایران نمونه دومش باشد! و بعد، خود رژیم هم می داند که اگر گرفتار تحریم بشوند و اگر موردحمله نظامی قرار بگیرند کارشان زار می شود ولی از سوی دیگر، دارند این کار را می کنند. من بر خلاف این دوستان فکر می کنم که داستان از این مسایل مشخصا مربوط به ایران اندکی جدی تر است. من برخلاف این دوستان فکر می کنم که اتفاقا « اسلام عزیز» نه در موضع تدافعی که فعلادر موضعی تهاجمی است. به همت سیاست پردازان خر امریکائی و انگلیسی که به صورت تنها برنده جنگ عراق و احتمالا افغانستان در آمده است. در فلسطین هم، که بنا بر شواهد موجود، برگ برنده را در دست دارد و همین طور در لبنان. و این را هم می داند که ایدئولوژی گسترش طلب اش، نیاز به یک بازوی نظامی قوی هم دارد. آن را نمی توان با فانتوم های دست دوم مربوط به سی سال پیش به جائی برد. به همین خاطر است که اسکاد های قدیمی را به صورت شهاب بازسازی می کندو الان هم – به اعتقادمن- به جد به دنبال بمب اتمی است.
البته بگویم که برخلاف این دوستان، من اصلا تعجب نمی کنم که حکومتی مثل ایران به دنبال بمب اتمی باشد- هیمن جا لابد باید اضافه کنم که تعجب نکردن یک چیز است و حمایت کردن یک چیز دیگر- این را گفتم که جنجال بازان حرفه ای شلوغ نکنند. نگاهی بکن به دنیا در همین ده تا 20 سال گذشته. نه فقط در منطقه هند وپاکستان و اسرائیل بمب اتمی دارند بلکه کره شمالی نیز در آن گوشه دیگر، ظاهرا بمب ساخته است. این یک نکته، نکته دیگر این که عراق که نه بمب داشت و نه سلاح کشتارجمعی دیگر، با یک دنیا سند سازی و دروغ مورد حمله قرار گرفت و به اشغال نظامی در آمد و عملا اقتصاد وجامعه اش را به قرن دوازدهم بر گرداندند. الان هم از رو نمی روند و همچنان از « پیروزی» حرف می زنند. ولی به پاکستان و کره شمالی نازک تر ازگل نگفته اند. خوب حالا خودت را بگذار به جای رژیمی مثل جمهوری اسلامی، غیر از این است که داشتن بمب اتمی برایت به صورت یک « سیاست بیمه» در می آید که اگر بمب داشته باشی این امریکائی های دیوانه کاری به کارت ندارند و تو هر غلطی که دلت خواست می توانی بکنی و اگر بمب نداشته باشی که بعید نیست برایت پرونده سازی کرده و ترا به اشغال درآورند! در این صورت، اگر این حرفهای من درست باشد، که برنامه جمهوری اسلامی برای رسیدن به بمب اتمی، نه ناشی از استیصال بلکه از دیدگاه منافع خودش، بسیار هم دوراندیشانه است.
از سوی دیگر من فکر نمی کنم که همه این « حمایت هائی» که از این برنامه در داخل می شود ضرورتا همه اش ساخته و پرداخته دولتی ها باشد. من فکر می کنم در کشورهای به اصطلاح جهان سوم ما، گرفتار انواع و اقسام عقده های خود حقیر بینی هستیم و همین که، وضعیتی پیش بیاید که فکر کنیم- دقت کن، می گویم فقط فکر کنیم- که « هم طراز» شده ایم، آب از لب و لوچه مان راه می افتد. در این غرب خراب شده، کسی نیست یا من ندیده ام که مثلاخوشحال باشد که برای اسلحه هزینه می کنند یا بمب اتمی دارند – بلکه این ها را به عنوان یک ضرورت می پذیرد و آن را ضروری می بیند. و حالامن هیچ وقت یادم نمی رود وقتی پاکستان اولین بمب اتمی اش را آزمایش کرد، تو می دیدی که واقعا گدا ها و گشنه ها در خیابان ها به رقص و پای کوبی پرداخته اند. وقتی می گویم رقص، اغراق نمی کنم. با طبل و دهل و ناقاره راه افتاده بودند می رقصیدند و ظاهرا از آن جمع نیز کسی در نظر نگرفت که در پاکستان فقر زده صرف حتی یک دلار برای بمب اتمی، یک جنایت محض است. البته امریکا و انگلیس هم، نه به ساختار سیاست در پاکستان کار دارند- دموکراتیک نبودن دولت- و نه به این کار دارند که هم طالبان در آن جا هستند و هم القاعده و هم مدرسه و مکاتب « تروریست پروری» که البته قرار است عمه جز درس بدهند. من این همه « محبت» و « الطاف» امریکا و انگلیس و دیگر کشورهای امپریالیستی را از خیر سر « بمب» می دانم و حالا، خودت در نظر بگیر، اگر به جای بزرگان رژیم ایران بودی، تو چه می کردی!
داشتم می گفتم من اصلا بعید نمی دانم که این حمایت هائی که می شود، حداقل بخش عمده اش واقعی باشد- یعنی طرف ممکن است با رژیم سر هزار ویک نکته دیگر اختلاف داشته باشد ولی این جا، این رژیم عوضی دارد « حرف دلش» را می زند.
خیلی زیاد شد.... فعلا درز بگیرم تا بعد برایت دنباله اش را بنویسم.
دنیا به کام
با مهر ود وستی
بهنام
سلا م مدتی است برایت چیزی ننوشتم. نه از این بابت که چیزی نبود و یا من آن قدر گرفتار بودم که فرصت نبوده باشد. نه. آن قدر مطلب و حادثه و رویداد هست که نمی دانم از کجا حرف بزنم. در خصوص خودم هم، مثل خیلی های دیگر، گرفتار نیستم، بلکه مشغولم و این دو تا با هم فرق می کنند. نمی دانم هیچ وقت پیش آمده است که آن قدر ودکا یا ویسکی خورده باشی که نتوانی درست راه بروی و چشمهایت همه چیز را بیش از دو تا ببنید ووقتی که می خواهی چیزی را از روی طاقچه برداری کنترل دستهایت را نداشته باشی و نتوانی بر داری. حالا شده وضع من، به هر طرف که نگاه می کنم می بینم هزار و یک واقعه دارد می گذرد که من علت هیچ کدامش را نمی فهمم و همین عصبانی ام می کند و بعد، به این سایت های فارسی زبان سر می زنم می بینم ای داد! ای بیداد! دیگران هم نمی فهمند ولی بر خلاف من، ککشان هم نمی گزد. چنان قلم می زنند که نه فقط از روز ازل همه چیز را می دانسته اند بلکه حتی می داندد که درآینده چه قرار است بشود. حالا بماند که آن چه که الان در باره سه ماه دیگر می گویند، شش ماه پیش روشن بود که نادرست است!
نخند دیگه بابام جان و تشر نزن که باز داری دور ور می داری!
و اما، بابام جان:
راجع به دو نکته باید برایت بنویسم. یکی راجع به برنامه هسته ای ایران و دیگری هم راجع به این کاریکاتورها و عکس العملی که بر انگیخته، نه فقط در ایران که به اصطلاح در « جهان اسلام»- این جهان اسلام را فعلا داشته باش تا بعد به آن برسم.
درخصوص برنامه هسته ای ایران، باور می کنی دیده ام که بعضی از دست به قلم های خارج نشین مدعی اند که رژیم از سر اضطرار و ناچاری و برای حفظ خود دست به این کار زده است! حفظ خود از چی؟ اگر امریکا و یا اسرائیل دست به کار بشوند که همه موجودیت این رژیم به خطر خواهد افتاد! باور می کنی برای این که منظور این نویسندگان را بفهمم نوشته شان را چندین بار خوانده ام و نفهمیدم و هنوز نمی فهمم. من نمی دانم که این حضرات « شکنندگی» رژیم را از کجا آورده اند! مبادا منظورمرا بد بفهمی من هم مثل خودت می خواهم سر به تن این رژیم نباشد و ما هم مثل خیلی های دیگر نظامی داشته باشم که حق و حقوق اولیه ما را به رسمیت بشناسد ولی این خواسته و آرزوی من و تو چه ربطی به واقعیت زندگی در ایران دارد؟ ( اگر می خواهی ببینی کجای کاریم نگاهی به این جریانات سیاسی خارج از کشور بینداز تا متوجه عرایض من بشوی. 28 سال گذشته است این جماعت هنوز از « سوار شدن بر موج انقلاب حرف می زنند، هنوز همه چیز را با فریب این یا آن ماست مالی می کنند! و کار ندارند که اصل ماجرا این نیست که چرا خمینی فریب داد، بلکه اصل این است که چرا، برچه زمینه سیاسی و تاریخی و فرهنگی چپ و راست و چرا میلیونها آدم فریب خوردند! بگذرم که این رشته سر دراز دارد) وضعیت اقتصادی ایران بد است، قبول. ولی در کجای دنیا و در کدام دوره در جامعه ای مثل ایران که نه انتخابات معنی داری داردو نه هیچ نهاد مدرن دیگری، فقط بدی وضع اقتصادی به تغییرحاکمیت منجر شده است که ایران نمونه دومش باشد! و بعد، خود رژیم هم می داند که اگر گرفتار تحریم بشوند و اگر موردحمله نظامی قرار بگیرند کارشان زار می شود ولی از سوی دیگر، دارند این کار را می کنند. من بر خلاف این دوستان فکر می کنم که داستان از این مسایل مشخصا مربوط به ایران اندکی جدی تر است. من برخلاف این دوستان فکر می کنم که اتفاقا « اسلام عزیز» نه در موضع تدافعی که فعلادر موضعی تهاجمی است. به همت سیاست پردازان خر امریکائی و انگلیسی که به صورت تنها برنده جنگ عراق و احتمالا افغانستان در آمده است. در فلسطین هم، که بنا بر شواهد موجود، برگ برنده را در دست دارد و همین طور در لبنان. و این را هم می داند که ایدئولوژی گسترش طلب اش، نیاز به یک بازوی نظامی قوی هم دارد. آن را نمی توان با فانتوم های دست دوم مربوط به سی سال پیش به جائی برد. به همین خاطر است که اسکاد های قدیمی را به صورت شهاب بازسازی می کندو الان هم – به اعتقادمن- به جد به دنبال بمب اتمی است.
البته بگویم که برخلاف این دوستان، من اصلا تعجب نمی کنم که حکومتی مثل ایران به دنبال بمب اتمی باشد- هیمن جا لابد باید اضافه کنم که تعجب نکردن یک چیز است و حمایت کردن یک چیز دیگر- این را گفتم که جنجال بازان حرفه ای شلوغ نکنند. نگاهی بکن به دنیا در همین ده تا 20 سال گذشته. نه فقط در منطقه هند وپاکستان و اسرائیل بمب اتمی دارند بلکه کره شمالی نیز در آن گوشه دیگر، ظاهرا بمب ساخته است. این یک نکته، نکته دیگر این که عراق که نه بمب داشت و نه سلاح کشتارجمعی دیگر، با یک دنیا سند سازی و دروغ مورد حمله قرار گرفت و به اشغال نظامی در آمد و عملا اقتصاد وجامعه اش را به قرن دوازدهم بر گرداندند. الان هم از رو نمی روند و همچنان از « پیروزی» حرف می زنند. ولی به پاکستان و کره شمالی نازک تر ازگل نگفته اند. خوب حالا خودت را بگذار به جای رژیمی مثل جمهوری اسلامی، غیر از این است که داشتن بمب اتمی برایت به صورت یک « سیاست بیمه» در می آید که اگر بمب داشته باشی این امریکائی های دیوانه کاری به کارت ندارند و تو هر غلطی که دلت خواست می توانی بکنی و اگر بمب نداشته باشی که بعید نیست برایت پرونده سازی کرده و ترا به اشغال درآورند! در این صورت، اگر این حرفهای من درست باشد، که برنامه جمهوری اسلامی برای رسیدن به بمب اتمی، نه ناشی از استیصال بلکه از دیدگاه منافع خودش، بسیار هم دوراندیشانه است.
از سوی دیگر من فکر نمی کنم که همه این « حمایت هائی» که از این برنامه در داخل می شود ضرورتا همه اش ساخته و پرداخته دولتی ها باشد. من فکر می کنم در کشورهای به اصطلاح جهان سوم ما، گرفتار انواع و اقسام عقده های خود حقیر بینی هستیم و همین که، وضعیتی پیش بیاید که فکر کنیم- دقت کن، می گویم فقط فکر کنیم- که « هم طراز» شده ایم، آب از لب و لوچه مان راه می افتد. در این غرب خراب شده، کسی نیست یا من ندیده ام که مثلاخوشحال باشد که برای اسلحه هزینه می کنند یا بمب اتمی دارند – بلکه این ها را به عنوان یک ضرورت می پذیرد و آن را ضروری می بیند. و حالامن هیچ وقت یادم نمی رود وقتی پاکستان اولین بمب اتمی اش را آزمایش کرد، تو می دیدی که واقعا گدا ها و گشنه ها در خیابان ها به رقص و پای کوبی پرداخته اند. وقتی می گویم رقص، اغراق نمی کنم. با طبل و دهل و ناقاره راه افتاده بودند می رقصیدند و ظاهرا از آن جمع نیز کسی در نظر نگرفت که در پاکستان فقر زده صرف حتی یک دلار برای بمب اتمی، یک جنایت محض است. البته امریکا و انگلیس هم، نه به ساختار سیاست در پاکستان کار دارند- دموکراتیک نبودن دولت- و نه به این کار دارند که هم طالبان در آن جا هستند و هم القاعده و هم مدرسه و مکاتب « تروریست پروری» که البته قرار است عمه جز درس بدهند. من این همه « محبت» و « الطاف» امریکا و انگلیس و دیگر کشورهای امپریالیستی را از خیر سر « بمب» می دانم و حالا، خودت در نظر بگیر، اگر به جای بزرگان رژیم ایران بودی، تو چه می کردی!
داشتم می گفتم من اصلا بعید نمی دانم که این حمایت هائی که می شود، حداقل بخش عمده اش واقعی باشد- یعنی طرف ممکن است با رژیم سر هزار ویک نکته دیگر اختلاف داشته باشد ولی این جا، این رژیم عوضی دارد « حرف دلش» را می زند.
خیلی زیاد شد.... فعلا درز بگیرم تا بعد برایت دنباله اش را بنویسم.
دنیا به کام
با مهر ود وستی
بهنام
0 Comments:
Post a Comment
<< Home